چه عجیب است حال مادری که فرزندش را در آغوش می کشد و در ذهنش فکر میکند خب چند ماه دیگه چیکار کنم؟ اون یکیم هست؟ چجوری خودم رو تقسیم کنم که سهم هیچ کدوم رو با بی عدالتی و بی انصافی کم نگذاشته باشم؟ اصلا باباشون هم که مدعی و سهم خواهی میکنه این وسط چی؟ پس خودم چی؟ حالا فعلا خودم هیچی تا ی دو سالی، باباشونم خب باید درک کنه هیچی، ولی بین این دوتا میوه دلم چیکار باید بکنم؟ الهی بمیرم برای پسرم که هنوز خیلی کوچیکه و نیاز به محبت صددرصد من داره و اون یکی هم که یادمه سر آقا پسر وقتی مثل الان توی هفته هفت بودم باهاش کلی حرف میزدم، این دومی ولی نه، فقط صدای من رو میشنوه درحالی که یا دارم قربون صدقه برادر بزرگترش میشم یا دارم باهاش کلکل میکنم یا فقط آخر شب میشنوه که بهش میگم مامانی خسته شدم بریم لالا همین، طفلک اینم مظلومه، خدا کمک کنه والا اندر این سئوال که چجوری منصف باشم بین این دو در محبت دیوانه میشم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت